گل پسر

گل پسر جان تا این لحظه 8 سال و 9 ماه و 11 روز سن دارد

روزهای اخر

سلام‌قند عسل مامان

امروز ۳۸ هفته و سه روزه که تو دل مامان خونه کردی. ولی این دردا و ...نشون از اومدنت دارن. 

چند روزه من و بابایی پر از یه احساس وصف ناشدنی هستیم. همه چی برا ورود پسر کوچولومون اماده س... دلمون برا دیدن و بغل کردنت پر میزنه عزیزم.

تو همین وقت و ساعت عزیز از خدا میخوام این حس قشنگ و‌به همه عطا کنه

قشنگ مامانی برا همه‌منتظرا دعا کن؛ از خدا بخواه همه شون اضطراب قشنگ اومدن یه مهمون کوچولو رو حس کنن....برا زندایی طیبه که کلی وقته منتظره؛ برا خاله بهار؛ زهره؛ ندا؛ نارین ؛ ملیسا؛ فهیمه؛ مریم گلی ؛ سعیده؛ حسنا؛ شفق؛ عاطفه؛ هستی؛ شانلی؛ نفس ونسرین و  .... خیلی دعا کن. 

خدا حرف دل فرشته کوچولوهاشو گوش میده عزیزم.

از خدا میخوام همه نی نی ها سلامت باشن و روژمان کوچولو ی ما هم به سلامت به دنیا بیاد.

دوست داریم تا همیشه

مامان و بابا


تاریخ : 16 تیر 1394 - 18:33 | توسط : دختر مامان | بازدید : 1481 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

روژمان

روژمان خان سلام

مامانی قربونت بره. من و بابا دیگه تصمیم مون برا اسمت نهایی شد و اسمت و رو روژمان به معنی اندیشمند و اندیشه روشن انتخاب کردیم. امیدوارم خوش نام باشی و مثل اسمت همیشه تو مسیر روشنی و دانایی باشی

دیروز رفتیم سونو و دکتر

خدارو شکر همه چی خوب بود و خانم دکتر گفت تا اخره هفته دیگه به سلامت میای بغلمون

نمیدونی چقدر خوشحالم و چقدر خدارو بابت این لحظات و روزا شکر میکنم

امیدوارم همه نی نی ها سلامت باشن و تو هم به سلامت پا تو به دنیای من و بابایی بزاری عزیزم

خیلی دوست داریم و بی صبرانه منتظر اومدنت هستیم


تاریخ : 09 تیر 1394 - 23:11 | توسط : دختر مامان | بازدید : 2953 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

۳۷ هفتگی

سلام پسر ناز مامان

خدارو شکر به سی و هفت هفتگی رسیدیم...دقیقا سی و هفت هفته و دو روز

دلم نمیخواد از سختی های این دوران بگم ولی روزی هزار بار خدارو شکر میکنم که تونستیم تا این هفته بیایم....

مامان قربونت بره کلی داری شیطونی میکنی؛ همش خودتو جمع میکنی و شکم مامانی و فشار میدی

معلومه دلت میخوا د زودی بپری بیرون

عزیزه دلم این چند روزم صبر کن که به وقتش و به سلامت بیای

من و بابایی کلی منتظرتیم و دلمون برا اومدنت پر میزنه

دوست داریم


تاریخ : 08 تیر 1394 - 10:33 | توسط : دختر مامان | بازدید : 1598 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

هفته ۳۳

سلام پسرم

الان که دارم برات مینویسم ۳۳ هفته و پنج روز ه که تو دل مامانی

هفته پیش سونو رفتم خدارو شکر همه چیز خوب بود. قربونت برم که من این روزا اینقدر نگرانتم. دردام زیاد شده و با هر درد و فشار ی فکر میکنم الانه که به دنیا بیای....مامان خودت برا سلامت همه بچه ها دعا کن. دلم خیلی گرفته. مخصوصا الان که بابایی نیست و تنهاییم از خدا بخواه اتفاق بدی نیفته. هر چند از روزی که تو مهمون ما شدی من و بابایی سپردیمت به خدا و مطمینیم اون خودش محافظته.... عزیزه دلم الان هیچی از خدا نمیخوام جز اینکه سر وقت و سلامت به دنیا بیای

من خودم همه این دردا رو تحمل میکنم عزیزم فقط تو خوب باش

دلم گرفته بود ...این چند روزه خیلی اذیت میشم

نیار داشتم باهات حرف بزنم پسره گلم

دوست دارم اندازه تمام دنیا

هزارتا مااااچ


تاریخ : 15 خرداد 1394 - 07:20 | توسط : دختر مامان | بازدید : 1844 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

حرف های مادرانه

سلام پسری

قربونت برم که هر چی میگذره من و بابایی بیشتر دلتنگت میشیم. امیدوارم منو ببخشی که دیر به دیر میام مامانی.... خودت الان بهتر از من میدونی چه روزایی و دارم سپری میکنم.... ان شالله تو به سلامت بیای بغل ما؛ من همه دردی رو تحمل میکنم پسرم.

این روزا من باید بیشتر استراحت کنم و همه زحمت ا افتاده رو دوش بابایی...از بس ذوق اومدنتو داره اصلا خستگی و حس نمیکنه. از صبح تا شب که بیرونه  شبم باید بیاد به کارای خونه و ...برسه.

کلی دوتایی دلمون واسه بغل کردنت پر میزنه. جدیدا به صدای بابات حساس شدی تا صداشو میشنوی کلی مشت و لگد نثار مامان میکنی... قربونت برم که از الان اینقدر شیرین و شیطونی

جمعه بابایی اتاقتو مرتب کرده و خودمم منتظرم خاله مهسا بیاد وسایل تو با هم بچینیم...یه کم از وسایلتم مونده که خودم نمیتونم برم بخرم گذاشتم زحمت شو خاله بکشه

مامان فدات شه از خدا بخواه همه نی نی هارو حفظ کنه و به همه مامان باباهای منتظر لذت داشتن یه فرشته کوچولو رو بده.

دوست داریم تا اخره دنیا

مامان و بابا


تاریخ : 21 اردیبهشت 1394 - 16:42 | توسط : دختر مامان | بازدید : 1205 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

نوروز ۹۴

سلام پسرم

عیدت مبارک باشه قربونت برم. ببخشید عزیزم که دیر اومدم اخه مامان این مدت مریض بود و بیمارستان بستری بودم. الان خدارو شکر بهترم

عید امسال ما خونه اقاجون بودیم و خاله مهسا هم به خاطر تو یه هفت سین سفارشی چید عزیرم. همه از بودنت خوشحال بودن مخصوصا من و بابایی...این اولین عید سه نفره ما بود ایشالله ساله دیگه خودت سره سفره هفت سین کنارمون میشینی و شیطونی میکنی. 

مامانی از خدا بخواه همه نی نی هارو حفظ کنه و به همه منتظرا هم لذت داشتن یه فرشته رو بده. هر چند دوتایی سال تحویل برا همه دعا کردیم .

راستی نیومده کلی عیدی گرفتی...خاله منا برات یه مدال طلا خرید خاله مسی برات کفش و لباس و ارشامم واست یه ماشین خوشگل عیدی داد. ایشالله مبارکت باشن عزیزم

دوست داریم

مامان و بابایی


تاریخ : 07 فروردین 1394 - 20:57 | توسط : دختر مامان | بازدید : 2538 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

سونوگرافی

سلام پسری

یکی دو روزه مامان کمردرد داره و کلی هم نگرانت شده بودم

دیروز که رفتم پیش دکتر و جواب غربالگری مرحله دوم و نشون دادم که گفت خدارو شکر مشکلی نداری و خیال من و بابایی راحت شد.

امروزم رفتم سونو که خانم دکتر گفت همه چی خوبه و رشدت بهتر از سنته. خیلی هم شیطونی کردی قربونت برم

خیالمون راحت شد که خوبی امیدوارم خدا همه نی نی هارو حفظ کنه و به مامان باباهای منتظر زوده زود این حس پر از لذت و البته پر از استرس و بده.

دوست داریم

مامان و بابای نی نی خان


تاریخ : 19 اسفند 1393 - 06:42 | توسط : دختر مامان | بازدید : 1800 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

درد ودل

سلام گلم

امروز مامان فهمیده به دلایلی شاید نتونه اردیبهشت آزمون جامع بده و باید تا آبان صبر کنه.... خیلی ناراحت شدم اول  چون به خاطر کوتاهی خودم بود.

ولی مامانی باو کن یه کوچولو هم تو و وجودت و مسبب این اتفاق نمیدونم و اگه صبح خیلی ناارحت شدم از دسته خودم ناراحت بودم. امیدوارم پسری مامان و ببخشه

اخه دلم میخواست قبل اومدنت آزمونمو بدم و که بعدش کارام سبک تر باشه و همه زمانم برا تو باشه عزیزیم اما انگار قسمت نیست... تازه الان استاد راهنمام ایمیل زده و یه موضوع رو برا رساله پیشنهاد دادن که با دیدنش بدتر بهم ریختم... نتونستم بگم فعلا کارم گره خورده

مامانی همه اینارو گفتم که بدونی چقدر بودنت بهم آرامش میده....اگه قبل از حضور تو بود الان مامان عالم و آدم و بهم ریخته بود از ناراحتی ولی با وجود تو آرومم خیلی

توکل به خدا... من کارامو پیش میبرم ببینم چی پیش میاد.

فقط اینو بدون تو این لحظه هیچی مهم تر از تو و سلامت بودن و اومدنت نیست...مطمینم خدایی که تورو به ما داده هوامونم داره...

دوست دارم تا اخره دنیا

هزارتا ماچ


تاریخ : 13 اسفند 1393 - 21:25 | توسط : دختر مامان | بازدید : 1415 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

سیسمونی

سلام عزیزم

امروز رفتم سرویس تخت و کمدتو سفارش دادم. بعد رفتم خونه دایی جون. ارشام کلی شیطونی کرد و یه عروسک برات خریده بود

همشم تاکید میکرد عمه این عروسکه زشت ماله پسرته. یه کوچولو حساس شده اخه نی نی دوم دایی و تو که بیاین یکه تازی ش کم میشه....همشم تکرار میکنه اقایی( بابا بزرگ) فقط اقا جونه خودمه و دیگه کسب حق نداره بهش بگه اقایی...

قربونت برم امروز کلی شیطونی کردی و تکون خوردی. الانم بابایی زنگ زد و به سلامت رسیده بود و کلی هم دلش برا ما تنگ شده بود.

دوست داریم تا همیشه

هزارتا ماااچ


تاریخ : 06 اسفند 1393 - 06:23 | توسط : دختر مامان | بازدید : 1952 | موضوع : وبلاگ | 7 نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی